فرداهای زیتونی-دودی

باشد....زیتونی دودی که بشود این موهای من ....صورتم بازتر می شود.بولد می شود این نگاه آن دنیایی-مغرور _ من....اما... اصلا من یخ.....گیر می کنم بین همه ی این رنگ هایی که رنگ من نیستند....چه زشت شد این جمله...شد دیگر.باشد....باشد.یک من دیگر می نویسد اینجا.از فردا.یک من که فرق دارد با این یکی.زیتونی دودیست موهایش نه پر کلاغی....اصلا اینقدررررررر فرق می کنم که کاش نشناسد خودم را حتی این من....هاه.آنوقت دیگر بهانه نمی گیرد...ممم...می دانم نمی گیرد.آنوقت دیگر نه بهانه ی یک سلام-خنده-بغل تو را می گیرد. نه هوس می کند دیت کند آقای مدل را.که از پشت مثل توست و شبیه تو صدا می کند اسم این من را....هاه.میدانم دیگر نمی گیرد.نه خودش را و نه آن بهانه های ریز ریز بزرگ را ....آنوقت دیگر این آخر هفته با مستر اسکای میروم اسکی.هاهاه...و می خندم به همه ی حرف هایش.از همان خنده هایی که به هم می ریزد این ترکیب فوتو زنیک صورت این من را بس که باز می کند دهان را....هاه...مممممممممممم.
2.پرش آزاد کرده ام من...در هر چه کار و زندگیست....اینقدر که گاهی به نفس نفس می افتم.
----------------------------------------------------------------
عالیجناب خدای نازنین _ ساکت _ خوب_ من
دستم را می گیری از این خیابان رد شوم؟

در فراسوی پرده و رنگ
با من وعده ی دیداری بده.
نظرات 1 + ارسال نظر
دخترک پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:30 ب.ظ

رنگ زیتونیان موهایتان مبارک و پایدار تا مدتها

رنگ من نیست این رنگ:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد