۱.روزهای بارانی را دوست دارم...درست مثل دیدارهای ناگهانی...که تازه می کنند حال و هوای آدم را.باران که باشد...دیداری هم که نباشد- ناگهان هم که در کار نباشد...باز هم خوب است!غنیمت است.حتی اگر فردایی باشد که باز هم کنکور...
۲.از صبح این آهنگ "شی بنگز" در گوشم تکرار می شود و من سیر نمی شوم از این همه حس جیغ که دارد این آهنگ.
3.مهمانیست امشب.و من گیر کرده ام بین همه ی لباس ها که عجیب همه شان طوسی شده اند...انگار.
4.سر تا سر خیابان ها پر شده از عروسک های نه چندان خوشگل قرمز.هی !حس راک می دهد به من این روزها.هاه.دوست داشته نمی شوم این روزها....می گذارم این تهران را به حال خودش...باشد.فردا می روم...کیش...دریا...آفتاب...
5.هی...دیگر نمی خواهمش....ممنون عالیجناب خدای عزیز.
به به کیش این موقع خیلی خوش می گذره! به خوشی و جای ما رو هم خالی کن!
راستی وبلاگم شکلاتیه ، مشکی نیست و بلد نیستم چه جوری شادترش کنم اگه بلدی یادم بده پلیز!!!
بارون رو دوست دارم چون خاطرات خوب رو به یادم میاره.....
آره.هوا خیلییی خوب بود.
هنوز برنگشتی از کیش
:)چرا.یک هفته بیشتر نبود این کیش.
اومدیم بگیم همیشه به یادتونیم
اراااااادت داریم.:)