۱.بعد ....از آرامش _این پنج صبح که بگذریم ....و بعد ...از سوزش این چشم ها هم که بگذریم ...از این صدای خرو پف ...که از دو تا اتاق آن طرف تر هم ...سوزش چشم _پنج صبحی من را زیادتر میکند ...بگذریم؟
۲.هاه ...من مثل برادر تو ....این را ن میگوید ...وقتی نیمه شب سراغ ت را میگیرم ازاو ...تلفنی ....پا هایم را جمع میکنم زیر پتو ...میخندم ...زورکی ....تلفنی ...!
۳.و بعد فکر کن ...انگار حتی جلوی این دهنم را هم گرفته باشند ...داد هم نمیتوانم بزنم ...وقتی به اندازه ی یک تاکسی هم پول نگذشته ای ...بماند ...توی حساب من ...شاید شبی ...نیمه شبی ...حتی پنج صبحی ...خواستم دنبال خودت بگردم ...
۴.عالی جناب خدای عزیز ...میبوسمت ...قبول؟
از جانب من هم روی ماه خدا را ببوس قبول؟!!!
انجام شد ...خیالت راحت :)
خیلی لوسه که بگم سال نو مبارک ولی خوب میگم دیگه.
گاهی وقتی پستت رو میخونم حس میکنم دارم یه پازل جمع و جور میکنم .
کجا بودی عروس خانوم ؟
از جمله ی آخرت دیوانه شدم...ممنونم...