برنامه

۱.می خواهم جشن بگیرم امسال  ....بعد ...برنامه هم دارم....برنامه ریختم اصلا...  که شب را خواب مامان ببینم ......دم دمای صب که شد  ...خواب میبینم .

۲.یک دایره اینجا درست شده ...زیر پله ...از گل های زرد ...که اسمشان را هم ..یادم نمیآید ...زیاد میشوند ...اصلا سرد نبوده انگار .


نظرات 6 + ارسال نظر
محمد جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ق.ظ http://open-eyes.blogsky.com

زیباست...
خواب مادر دیدن
خواب عشقی در پس خستگی تن دیدن...
که بیاید برباید از تو
درد و غم هایت را!!!


حست منم ادیب کرد!!!

منتظرتم تو وبم...

اووه !مرسی شعر :)

آذین جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ب.ظ http://lahhzeh.blogfa.com

که شب خواب مامان را ببینم.
چقدر دوست داشتنی بود این تعبیر.

واقعیت محض ...

حنا شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 ب.ظ http://delashofteh.blogfa.com

سلام

زیبا
کوتاه
و روان می نویسی !

ممنون بابت خوندن !

دخترک جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ

قصدشو میکنی میبنیش خوش به حالت

:*

دخترک دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ

فقط خواستم بگم مرسی یه عالمه ... نمیدونم همون یه خط نوشتت چقدر برام ارزش داشت

:)

منا سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ب.ظ http://8daily.blogsky.com/

خوشبحال دلت که هر وقت بخوای میتونی تو خواب ببینیش من اما نمی تونم یعنی نمیشه یا شایدم نمیاد به خوابم پدرم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد