رویای کم رنگ

به من بگو...چرا به رویا که میرسی...کم رنگ می شود؟...م م م...نه...حالا نگو...بگذار یک طور دیگر باشم...بی فکر...بی خیال...بی رویا...بگذار طعم این رویا را مزه مزه کنم...بی خیال رویای بعد...و بعد تر.

بعد تر ها... همه چیزکه ارام شد...به من بگو... چرا رویا هایم کم رنگ می شوند...هی...کاش لحظه متوقف می شد....من می ماندم و این بی خیالی....بی فکری روزهایم....شب های شلوغ و بی رویای این تابستان...خنده های جسور و سر بی عشق ...پیاده روی های بعد نیمه شب حتی...


وقتش که شد به من بگو...شده تا به حال....ترسیده باشی از رسیدن یک رویا....شده تا به حال...متوقف شده باشد....زمان؟