تهران را دیوانه می شوم.

۱.و من تهران را دیوانه می شوم این روزها:)وقتی خورشید تا شب پشت ابر های ضخیم می ماند و می گذارد من بار دیگر غرق شوم در یک صبح آبی-نوک مدادی-سرد تهران!و قلبم تاپ تاپ بزند از پشت پلک هایم.و حس کنم می خواهم جیییییییییغ بکشم (؟؟یا بزنم) در جایی شبیه دارآباد وسط یک صبح فروردینی شکل.و بخندم به روی هر دختر زیبا-که این روزها گویا دیوانه می شوم برایشان-و چشمک بزنم به روی هر پسر خوشرو-و شاهد باشم دیوونه بازی هایشان را بعد از هر چشمک!-

امروز دلم می خواهد دستم را دور شانه ی این تهران خوب-بد خودم حلقه کنم و فشارش دهم به خودم!آهای.من امروز هوس کردم پیشانی پیر مرد همسایه مان را ببوسم و فرار کنم!!!

خورشیدجان!که دختری لابد!چند روزی پرده ی آسمانت را بکش.

۲.و من صبح-امروز دیکشنری دیدم که تایتلش بود:*لغت نامه آکسفورد المنتیری*!!با همین آلفبت فارسی:)و بدین ترتیب در یک صبح پاییزی تن سنترال بیلدینگ دانشگاه آکسفورد در گور(؟) لرزید.....ما هم از خنده رستگار شدیم......و عاشق تهران هفت صبح.

۳.تمام دیشب خواب امتحان می دیدم.من را می دیدم که جواب تکست انگلیسی را اسپانیش می دهد....و از خواب می پرد....و راست می نشیند روی تخت....و بد وبیراه میگوید به خودم که حالا بچه شده برای من این من

۴.من دلم بوسه می خواهد.تند و پی در پی.تند و پی در پی....تند و پی در پی.من دلم داراباد می خواهدو بوسه های تند و پی در پی!


نظرات 2 + ارسال نظر
فرنگیس یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:54 ب.ظ http://www.mahfarang.blogfa.com

البته!
چیز میز های خنده دار این مدلی زیاده شایدم یکی از تخصص هامون توی گور لرزوندن باشه!

دخترک پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:11 ب.ظ http://oneday.blogsky.com

آدم نمیدونه چی میتونه بنویسه ولی خوشش میاد از سبک نوشته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد