خوش-بختی

هی!یادم باشد ....قبلا گفته ام...باز هم بگویم؟...یکی از بهترین چیزهایی که  دارم و عوضش نمی کنم  با هیچ چیز...دوستان هم جنسی هستند...که دوستشان دارم.بدون رنگ...بدون پرده پوشی...بدون ترس از دست دادن...بدون وسوسه....!حس نابی که بدون شک با هیچ غیر هم جنسی قابل تجربه نیست.این روزهایم قشنگند.هاهاهاه!من این روزها پیرهن گل گلی پوشیده ...چشم ها را می بندد...غلت(؟) می خورد توی این تن...که سبز شده انگار!هی جییغ می کشد پدر سوخته:)

آخر هفته خارج شهر بودم با سپیده و میس فلرت و ستاره و چند تایی هم-جنس دیگر!هاهاه!باشد بعدا بگویم همهی این روزها را!

مودی استایل

مودی شده ام این روز ها.آدم گاه و بی گاهم من ...خواب های بی ربط-با ربط می بینم شب ها...تکست مسج +18 می فرستم برای میس مارکدار....فحش می دهد...جیغ می کشد که شات آپ پرروووو....کیف می کنم از خنده.

همه ی کو ورکر ها...اینجا...بر ضد من جمع شده اند.من شب ها خواب ریپل ای سی می بینم...خواب می بینم...خواب می بینم.

هی! مودی شده ام من.گفته ام  یک بار.فرار می کنم از آقای مدل.بعدش....لب ها را جمع می کنم و اخم ها را جمع تر...که اصلا این آقای مدل یخ است.

هی! فکر می کنم چند تا جن و پری جا خوش کرده اند ...اینجا توی تن من..لابد!جنی شده ام آخر:) به اخلاقم اعتباری نیست.حرف هایم نمی آیند توی کلمات.

روزهای تند

۱.روزهای بارانی را دوست دارم...درست مثل دیدارهای ناگهانی...که تازه می کنند حال و هوای آدم را.باران که باشد...دیداری هم که نباشد- ناگهان هم که در کار نباشد...باز هم خوب است!غنیمت است.حتی اگر فردایی باشد که باز هم کنکور...

۲.از صبح این آهنگ  "شی بنگز"  در گوشم تکرار می شود و من سیر نمی شوم از این همه حس جیغ که دارد این آهنگ.

3.مهمانیست امشب.و من گیر کرده ام بین همه ی لباس ها که عجیب همه شان طوسی شده اند...انگار.

4.سر تا سر خیابان ها پر شده از عروسک های نه چندان خوشگل قرمز.هی !حس راک می دهد به من این روزها.هاه.دوست داشته نمی شوم این روزها....می گذارم این تهران را به حال خودش...باشد.فردا می روم...کیش...دریا...آفتاب...

5.هی...دیگر نمی خواهمش....ممنون عالیجناب خدای عزیز.


یک تن - چند من

یک روزی...چشم های این من را می بندم...دست هایم را روی پلک هایش فشار می دهم...محکم...تا خیالت راحت باشد.بعد...تو...فرار کن.این من فکر کرده امپراتوریس است انگار...توی ذهن تو.

امروز ساعت ها از دست این من...جویدم گو شه این لب ها را...آخ.

اشتباه می کند این من.و پی ـ توجیه اشتباه می رود....آن وقت...توجیه را می فهمد که توجیه بوده است و بس....» چلنج می شود...اخم می کند...داد می زند .

هی.از این من بدم آمده دیگر.کجا را امضا کنم که دیگر با هم توی یک تن نباشیم؟ از این سر ریز زن-بوده گی هایش دیگر سرم دارد گیج می رود....خمیازه می کشم.

wet vertigo

هوا خیس...سر گیج...هوس فرار از هر چه کار و هست و هست و شاید و ای کاش!

هوس که بماند....آرزو می شود؟....یا کهنه می شود ....و برمیدارد این سر را بوی ـ ماندگی اش؟آخ....خالی می شود این تن از من....